سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 علی - کربلائیان

روز جهانی قدس از دیدگاه امام خمینی

پنج شنبه 88 شهریور 26 ساعت 6:49 عصر

امام خمینی (ره) در روز 16 مرداد سال 1358 مصادف با سیزدهم رمضان 1399 همزمان با شروع دور تازه‌ای از جنایات بی‌رحمانه رژیم اشغالگر صهیونیستی در لبنان طی پیامی، روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان را به عنوان «روز جهانی قدس» تعیین کردند و عموم مسلمین جهان را به همبستگی اسلامی در این روز بزرگ فراخواندند.

متن پیام امام خمینی (ره) به این شرح است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
من در طی سالیان دراز،‌خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانة خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است، و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی، پیاپی خانه و کاشانة ایشان را بمباران می‌کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می‌کنم آخرین جمعة ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و می‌تواند تعیین کنندة سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طی مراسمی همبستگی بین‌المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.
روح‌الله الموسوی الخمینی
امام خمینی چند روز پس از صدور این پیام در جمع اقشار مختلف مردم به تشریح ویژگی‌های روز جهانی قدس پرداختند. امام در این سخنرانی که روز 25 مرداد 1358 در شهر قم بیان کردند، فرمودند:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
«روز قدس» یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابلة مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابلة ملتهایی است که در زیر فشار ظلم ‌آمریکا و غیر امریکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. روزی است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می‌دانند، و عمل می‌کنند به آنچه باید بکنند. و منافقین ـ آنهایی که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی ـ در این روز بی‌تفاوت هستند، یا ملتها را نمی‌گذارند که تظاهر کنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملتهای مستضعف معلوم شود، باید ملتهای مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین. باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید،‌ تمام ملتها قیام کنند و این جرثومه‌های فساد را به زباله‌دانها بریزند. روز قدس روزی است که باید این دنباله‌روهای رژیم سابق در ایران، و آن توطئه‌چینهای رژیم فاسد و ابرقدرتها در سایر جاها خصوصاً در لبنان، تکلیف خودشان را بدانند. روزی است که باید همت کنید و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم؛ و برادران لبنانی را از این فشارها نجات بدهیم. روزی است که باید تمام مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم. روزی است که باید جامعة مسلمین همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به این تفاله‌هایی که مانده است از آنها ـ چه در ایران و چه در سایر جاها.
روز قدس، روزی است که باید به این روشنفکرانی که در زیر پرده با آمریکا و عمال امریکا روابط دارند هشدار داد. هشدار به اینکه اگر از فضولی دست برندارید، سرکوب خواهید شد! ما به آنها مهلت دادیم و با ‌آنها با ملایمت رفتار کردیم که شاید دست از شیطنت بردارند و اگر دست برندارند، کلمة آخر را خواهیم گفت و خواهیم به آنها فهماند که دیگر رژیم سابق قابل برگشتن نیست و دیگر امریکا نمی‌تواند به اینجا حکومت کند، و دیگر سایر ابرقدرتها نمی‌توانند در این مملکت حکومت کنند. روز قدس روزی است که باید به همة ابرقدرتها هشدار داد که باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سر جای خود بنشینید.
اسرائیل دشمن بشریت، دشمن انسان، که هر روز غائله ایجاد می‌کند و برادرهای ما را در جنوب لبنان به آتش می‌کشد، باید بداند که دیگر اربابهای او رنگی ندارند در دنیا، و باید انزوا اختیار کنند؛ طمعها را از ایران باید قطع کنند، دستهای آنها باید از همة ممالک اسلامی قطع شود؛ عمال آن در همة ممالک اسلامی باید کنار بروند. روز قدس روز اعلام یک چنین مطلبی است. اعلام این است به شیاطینی که ملتهای اسلام را می‌خواهند کنار بگذارند، و ابرقدرتها را به میدان بیاورند. روز قدس روزی است که قطع آمال آنها را بکند؛ و به آنها هشدار بدهد که گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزی است که اسلام را باید احیا کرد و احیا بکنیم، و قوانین اسلام در ممالک اسلامی اجرا بشود. روز قدس روزی است که باید به همة ابرقدرتها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطرة شما، به واسطة عمال خبیث شما، واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حیات اسلام است. باید مسلمین بهوش بیایند، باید بفهمند قدرتی را که مسلمین دارند؛ قدرتهای مادی، قدرتهای معنوی. مسلمین که یک میلیارد جمعیت هستند و پشتوانة خدایی دارند و اسلام پشتوانة آنهاست و ایمان پشتوانة آنهاست از چه باید بترسند؟ ما با یک جمعیت کمی در مقابل دشمنهای زیاد، دشمنهای بسیار، قیام کردیم و ابرقدرتها را شکست دادیم. و کسی گمان نکند که دیگر بعضی از این قشرهای فاسد، بعضی از این چپ‌روهای امریکایی یا غیر امریکایی، بتوانند در این مملکت اظهار وجود کنند. آن روز که ما بخواهیم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله‌دانهای فنا خواهند ریخته شد. ملت بزرگ ما دیگر از این حرکات مذبوحانه نخواهد ترسید. حرکات اسرائیل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطین همین حرکات مذبوحانه است. حرکاتی است که اواخر عمر، اشخاص فاسد می‌کنندـ چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ایران این حرکات را کرد، و منتهی به فنا شد.
دولتهای عالَم بدانند که اسلام شکست بردار نیست. اسلام و تعالیم قرآن بر همة ممالک باید غلبه کند. دین باید دین الهی باشد، اسلام دین خداست؛ و باید در همة اقطار اسلام پیشروی کند. روز قدس، اعلام یک چنین مطلبی است،‌اعلام به این است که مسلمین به پیش! برای پیشرفت در همة اقطار عالَم. روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمی‌توانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم می‌دانم، و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم؛ و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستاده‌ایم، و نخواهیم اجازه داد کسان دیگر در مملکت ما دخالت کنند، و مسلمین نباید اجازه بدهند که کسان دیگر در ممالکشان دخالت کنند. در روز قدس، ملتها باید به حکومتهایی که خائن هستند هشدار دهند. روز قدس روزی است که ما خواهیم فهمید چه اشخاصی و چه رژیمهایی با توطئه‌گرهای بین‌المللی موافقت دارند و با اسلام مخالفت. آنهایی که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائیل، و آنهائی که شرکت کردند متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام ـ که در رأس آنها امریکا و اسرائیل است. روز قدس روز امتیاز حق از باطل است، روز جدایی حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالی خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همة قشرهای عالَم؛ بر همة مستکبرین، مستضعفین را غلبه بدهد. و از خدای تبارک و تعالی خواهانم که برادرهای ما را در فلسطین، در جنوب لبنان و در هر جایی از عالَم که هستند، از دست مستکبرین و از دست چپاولگران نجات بدهد.
والسلام علی رسول الله و علی أئمة المسلمین

با استفاده از صحیفه امام، ج 9


نوشته شده توسط : علی

نظرات دیگران [ نظر]


کوهنورد تنها

یکشنبه 88 مرداد 18 ساعت 7:41 عصر
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند . کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟
-  نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم ؟
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها چند متر با زمین فاصله داشت !!

و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید ؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید ؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود شک نکنید.
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید
خدا همواره مراقب شماست

نوشته شده توسط : علی

نظرات دیگران [ نظر]


بهاییت

چهارشنبه 88 مرداد 14 ساعت 2:14 عصر

بخش ششم:  
پیوندبهائیت وصهیونیسم

از نکات مهمی که شائبه دخالت قدرتهای استعماری را در ماجرای ایجاد فرقه «بابیگری» و «بهائیگری» به یقین مبدل می سازد، حضور کنسول روسیه در مراسم اعدام «باب» و درخواست عفو برای اوست. بهاییان مدعی اند وقتی به خواسته کنسول توجه نمی شود و جنازه باب را به خندق می اندازند، وی نقاش ماهری را به محلی که جسد باب انداخته شده بود، می برد و از روی آن تصویری تهیه می نماید که نمونه ای از این تصویر هم اکنون در محل دفن او قرار دارد. (16)
کینیاز دالگورکی در مورد جریان معدوم شدن «علی محمد باب»، چنین می نویسد:
«(علی محمد) چند ماهی در بوشهر ریاضت می کشید ولی جرأت اظهاری نکرده. . . پس از دو ماه به طرف شیراز حرکت می نماید در راه جسته جسته عنوان مبشری را پیش کشیده نیابت امام عصر را اظهار می نماید تا به شیراز می رسد. . . و بعضی مردم عوام را دور خود جمع می نماید. . . (علما در مورد ادعاهایش از او سؤال می کنند و پس از چند چوب خوردن و چند ماه حبس) از شیراز بیرونش می نمایند. بیچاره عاق پدر و مادر با دست تهی از آنجا به اصفهان وارد می شود و لابد هزار مرتبه در دلش مرا لعنت کرده و نادم و پشیمان بود. . . همین که به من اطلاع رسید )او) وارد اصفهان شده یک نامه دوستانه به (منوچهر خان) معتمدالدوله حکمران اصفهان نوشتم و سفارش سید را نمودم که از دوستان من و دارای کرامت است از او نگاهداری شود. . . از بدبختی سید، معتمدالدوله مرحوم شد. سید بیچاره را گرفتند و به تهران روانه نمودند، من هم به وسیله میرزا حسین علی و میرزا یحیی و چند نفر دیگر در تهران جار و جنجال راه انداختم که صاحب الامر را گرفته اند، لذا دولت او را. . . به تبریز و از آنجا به ماکو بردند ولی دوستان من آن چه ممکن بود تلاش کردند و جنجال راه (انداختند). . . من بیش از آن چه می کردم نمی توانستم بکنم. . . به علاوه اگر سید را در تهران نگاه می داشتند و سؤالاتی از او می شد یقین داشتم سید آشکارا مطالب را می گفت و مرا رسوا می نمود. پس به فکر افتادم که سید را در خارج از تهران تلف نموده پس از آن جنجال بر پا نمایم. . . پس از کشته شدن سید خبر آن در تهران به من رسید و (به)میرزا حسینعلی(17) و چند نفر دیگر که سید را ندیده بودند گفتم جنجال بر پا نمایند. . . ».
نکته قابل توجه در ماجرای باب همگامی و وحدت رویه روسهای تزاری و استعمارگران انگلیسی است. این دو دولت که در اکثر موارد در ایران با یکدیگر رقابت داشتند، به دلایل نامعلوم بر سر مسأله باب با یکدیگر به نوعی تفاهم رسیده بودند. هرچند که بعد از کشته شدن «باب» روسها از انگلیسی ها سبقت جستند و با دخالت صریح سفیر روسیه در نجات جان «میرزا حسینعلی نوری» (بهأالله) - که به خاطر شرکت در طراحی توطئه ترور ناصرالدین شاه در آستانه اعدام قرار داشت - و انتقال او به عراق، نزد بهائیان عزیز و محترم تر شدند، تا جایی که بهأالله به افتخار امپراتور روسیه لوح ویژه ای صادر کرد و پسرش عبدالبهأ رسماً برای روسها جاسوسی می کرد.
این وضع تا انقلاب کمونیستی روسیه در سال 1917 ادامه داشت، پس از آن بهایی ها به طور کامل به دامان انگلستان افتادند و تا آنجا پیش رفتند که همان عبدالبهأ- که برای روسها جاسوسی می کرد- به خاطر خدماتش از دولت انگلیس لقب «
سر» دریافت کرد. البته از سال 868 میلادی که میرزا حسینعلی نوری (بهأ) و همراهانش به «بندر عکا» منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانون های مقتدر یهودی غرب تدوام یافت و مرکز بهائی گری در سرزمین فلسطین به ابزاری مهم برای عملیات بغرنج ایشان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. به نوشته فریدون آدمیت:
«عنصر بهائی چون عنصر جهود(18)، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه این که از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند و همان میراث سیاست انگلیس به آمریکا نیز رسیده است»(19).
این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (
عبدالبهأ) بر فرقه بهائی تداوم یافت.
در
کتاب خطابات عبدالبهأ که در 288 صفحه و در مصر چاپ شده، در صفحه 23 در نطق سپتامبر 1911 م آمده است:
«اهالی ایران بسیار مسرورند از اینکه من آمدم اینجا. این آمدن من اینجا سبب الفت بین ایران و انگلیس است ارتباط تام حاصل می شود نتیجه به درجه ای می رسد که به زودی از افراد ایران جان خود را برای انگلیس فدا می کند». (20)
در دوران جنگ اول جهانی، فرقه بهایی کارکردهای اطلاعاتی جدی به سود دولت بریتانیا داشت و این اقدامات، کار را بدانجا رسانید که گویا در اواخر جنگ، مقامات نظامی عثمانی تصمیم گرفتند «عباس افندی» را اعدام کنند و اماکن بهائیان در «حیفا» و «عکا» را منهدم نمایند اما اندکی بعد عثمانی شکست خورد و این طرح تحقق نیافت.
پس از پایان جنگ اول جهانی، که قیمومیت فلسطین توسط شورای عالی متفقین به بریتانیا واگذار شد، سر هربرت ساموئل، اولین کمیسر عالی فلسطین که چرچیل، نام «شاه ساموئل» را بر او نهاده بود، در 5 سال حکومت مقتدرانه اش در فلسطین دوستی و همکاری نزدیکی با عباس افندی داشت.
در اوایل حکومت «ساموئل» دربار بریتانیا به پاس قدردانی از خدمات بهائیان در دوران جنگ نشان و عنوان «شهسوار طریقت امپراتوری بریتانیا» را به «عباس افندی» اعطا کرد. (21)
بهائیت را بشناسیم
میرزا حسینعلی نوری (بهأالله) در سال 1233 قمری در تهران به دنیا آمد. پدرش «میرزا عباس» به کار منشیگری و حسابداری و معلمی در خانه شاهزادگان و اشراف روزگار اشتغال داشت و حسینعلی خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت. البته او بعدها ادعای «امّی» بودن کرد، اما خواهرش این امر را تکذیب می کند.
با پیدایی «
سیدعلی محمد شیرازی» (باب)، میرزا حسینعلی با پیروی از فرقهه بابیگری کم کم از سران مهم فرقه «بابیه» می شود. وی در افتضاحات «بدشت» واقع در حوالی شمال شرقی کشور که در آنجا هواداران و پیروان «باب» نسخ دین مبین اسلام را اعلام کردند، حضوری فعال داشت. در این روز طاهره قره العین با چند تن از مردان پیرو باب همبستر شد و چون خبر اعمال زشت و غیر اخلاقی و پرده دری های آنان به محمدشاه قاجار رسید فرمان قتل او را صادر کرد. اما با مرگ محمدشاه این فرمان اجرا نشد و میرزاحسینعلی با حمایت مأموران سفارت روسیه به تهران بازگشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
16- تصویر این نقاشی ادعایی در موزه «کرمل»، واقع در کوه کرمل، که بزرگترین معبد و مشرق الاذکار بهائیان در فلسطین اشغالی ایجاد شده، نگهداری می شود.
17- طبق خاطرات دالگورکی جریان آشنایی دالگورکی و میرزا حسینعلی نورکجوری (بهأالله) و میرزا یحیی (صبح ازل) قبل از سفر دالگورکی به عتبات است. دالگورکی با این دو نفر در خانه احمد گیلانی و به نیت جاسوسی رابطه برقرار کرده است و در این مورد می نویسد:
«من چند نفر محرم خود را ]در این جلسات[ تربیت جاسوسی می نمودم و هیچکدام لیاقت میرزا حسینعلی و برادرش ]میرزا یحیی[ را نداشتند».
18- جهود: یهودی، کلیمی، اسرائیلی، فرهنگ دهخدا.
19- فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، صص 458-.457
20- نورالدین چهاردهی، چگونه بهائیت پدید آمد، ص .210
21 -عبداله شهبازی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 27، پاییز .1382


نوشته شده توسط : علی

نظرات دیگران [ نظر]


7 راز عشق با دوام

دوشنبه 88 مرداد 5 ساعت 7:33 عصر

 

بسیاری از زوج های جوان پس از گذشت مدت زمانی نه چندان طولانی، احساس می کنند شریک زندگی شان دیگر مثل روزهای اول زندگی آنها را دوست ندارند و نسبت به او بی اعتنا است ، اما زوج هایی هم پیدا می شوند که همواره از در کنار هم بودن احساس لذت می کنند. این مقاله7 راز برای ادامه عشق بادوام را برای شما می گشاید.

تفاوت ها را بفهمیم

مهم ترین جنبه ی جذابیت این است که ما با هم تفاوت داریم. درست همانطور که قطب منفی و مثبت یک آهن ربا یکدیگر را جذب می کنند ، مرد با ویژگی های مردانه و زن با ویژگی های زنانه یکدیگر را جذب می کنند. تشابه و همسانی زن و مرد از لحاظ رفتار، افکار و کردار چیزی به جز کسالت آور شدن زندگی و بی علاقگی به ادامه آن را در پی نخواهد داشت.

اگر خویشتن واقعی خود را منکر نشویم و تفاوت های موجود در یکدیگر را درک کرده و خود را با آنها تطبیق دهیم به عشق پردوام تری دست خواهیم یافت.

جامه عمل پوشاندن به خواسته های متفاوت و مختص مرد در راستای عقاید او از طرف زن از یک سو و متقابل این اصل از طرف مرد برای زن و خواست های او از سویی دیگر، هدفمندی زندگی و به دنبال آن برآورده شدن خواسته های دو طرف را در برخواهد داشت که نتیجه ای به جز تداوم عشق و گرمی زندگی را پی نخواهد داشت. هیچ یک از زوجین هرگز نباید در راستای تغییر دیگری بر مبنای خواست ها و عقاید خود گام بردارد چرا که در غیر این صورت همچون قطب های متجانس آهن ربا یکدیگر را دفع خواهند کرد و نیرو جاذبه بین آنها تبدیل به دافعه خواهد شد. طلاق عاطفی نتیجه ای از این نیروی دافعه خواهد بود.

زن وشوهر باید یکدیگر را همان طور که هستند و با همان ویژگی های مختص و متفاوت پذیرفته و برای برآورده کردن خواست های یکدیگر گام بردارند.

تغییر و رشد

از جمله تفاوت های اشرف مخلوقات با سایر آفریده های خدا، صاحب اختیار بودن و قدرت تفکر اوست و همین دو خصیصه برای تغییر و رشد او چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روحی و روانی کافی است و این تغییر در هر برهه زمانی از زندگی امکان پذیر است، چرا که اختیار داشتن و قدرت تفکر، اراده و پشتکار را به همراه می آورد، اگر مدبرانه رفتار نکنید و در زندگی خود تغییرات لازم را اعمال نکنید ، زندگی زناشویی شما احتمالاً خسته کننده می شود. وقتی روابط زناشویی امکان رشد را فراهم نسازد ، آن پیمان کم رنگ خواهد شد. اگر ازدواج به گونه ای باشد که با خود صادق باشیم، تغییر خود به خود ایجاد می شود.

احساسات، نیازها و آسیب پذیری ها

برای این که عشق را دریابیم، به احساس نیاز داریم. نارضایتی زوجین از یکدیگر سبب سرکوب شدن احساسات و عواطف محبت آمیز آنها نسبت به یکدیگر می شود و به مرور، وقتی زن و شوهر احساسات خود را همچنان سرکوب می کنند، دیواری به دور قلب خود می کشند و این نتیجه ای جز بی اعتنایی و عدم حمایت شوهر از زن و زن از شوهر نخواهد داشت و بتدریج که دیوار دور قلب بلندتر می شود و راه قلب به طور کامل مسدود می شود ، طلاق عاطفی رخ خواهد داد و میان مال و احساسات محبت آمیز فاصله ای عمیق خواهد افتاد.

به کمک برقراری ارتباط صحیح و با قدرانی از کارهای یکدیگر می توانیم دیوار دور قلبمان را خراب کرده و مهر و عشق از دست رفته را باز یابیم.

مسوولیت شخصی و التیام نفس

وقتی نیازهای احساسی ما در ازدواج برآورده نمی شوند ، اختلافات حل و فصل نشده مربوط به گذشته ها خودنمایی می کنند ، لحظه ای احساس مهر و عشق می کنیم و لحظه ای بعد به طلاق می اندیشیم. هرگاه احساس می کنید حال خوبی ندارید و یا این که از یک عمل یا حرف همسرتان برآشفته شده اید، بدانید که در اعماق وجود شما چیزی هست که نیاز به التیام دارد. در این شرایط لازم است که بخشاینده تر و پرمهرتر ظاهر شویم.

در این مواقع باید از خود مراقبت و یا حتی در صورت لزوم به روان درمانگر مراجعه کنیم . در این هنگام، با بخشش و چشم پوشی کردن از بی مهری های گذشته هم خویشتن خویش را التیام بخشیده ایم و هم همسرمان را از آماج سرزنش های خود و مشاجره های مجدد دور می کنیم.

احترام متقابل به یکدیگر

باید توجه داشت که هر مشاجره ای در هر زمینه ای نباید منجر به ریختن حرمت و احترام بین طرفین شود. به عبارتی حتی برای مشاجره و بگومگوهای زوجین هم باید یک حد و مرز مشخصی در نظر گرفته شود و هیچ یک از زوجین نباید پا را فراتر از آن بگذارند .

یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

عشق و مهر و محبت

زن ها بیشتر زمانی احساس محبت می کنند که از ناحیه شوهرشان حمایت عاطفی شوند. زن وقتی عشق را احساس می کند که دریابد عشق و محبت شوهرش ادامه دار است. ممکن است مسائلی مانند سالگرد ازدواج ، تاریخ تولد و یا حتی وقایع مهم زندگی برای مرد اهمیتی نداشته باشد و حتی به دست فراموشی سپرده شود ، اما برای اغلب زنان این مساله در درجه بالایی از اهمیت قرار دارد چرا که استمرار عشق و محبت شوهر را برایشان به اثبات می رساند. اغلب زنان احساسات شنیداری و کلامی را بهتر درک می کنند. جملاتی مانند «من به توعلاقه دارم»، «احساست را درک می کنم»، «می دانم از چه خوشت می آید» و «همیشه در کنارت خواهم بود» اگرچه جملات ساده ای هستند ، اما اگر از جانب مرد به زن اعلام شوند در جلب مهر و محبت و عشق زن بسیار موثر خواهد بود. اما دریافت عشق و محبت از جانب مرد متفاوت است. او در صورتی احساس مهر و عشق می کند که زنش پیوسته از کارهایی که او انجام می دهد قدردانی و تعریف و تمجید نماید. مرد زمانی شاد می شود که همسرش راضی باشد.

در حالی که زن از گرفتن حتی یک شاخه گل سرخ به عنوان هدیه احساس مهر و عشق می کند، مرد از مورد قدردانی واقع شدن به این احساس می رسد.

 وقتی مرد برای همسرش کارهای کوچک می کند و زنش از او تشکر می نماید ، مرد احساس محبت می کند. اگر مرد فراموش کرد ، زن مدبر کسی است که به لحن غیرمتوقعانه موضوع را به او یادآور شود. و مرد متعهد نیز مردی است که به محض یادآوری همسرش را مورد دلجویی و محبت قرار داده و سهل انگاری خود را از دلش درآورد. در غیر این صورت این بی مهری ها به مرور زمان انباشته شده و به جایی می رسد که حتی حمایت و دلجویی و تدبیر نیز کاری از پیش نبرده، طلاق عاطفی زوجین را سبب خواهد شد.

دوستی ، استقلال و تفریح

سرکوب احساسات به روحیه دوستانه زن و شوهر آسیب می رساند. اگر زن یا شوهر، هر کدام به تنهایی در زندگی زناشویی خود از خودگذشتگی نشان دهند ازدواجشان پابرجا باقی می ماند اما مهر و عشق آنها را تنها می گذارد.

بدون داشتن مهارت های جدید ارتباطی با آن که ممکن است ازدواج پابرجا باقی بماند، مهر و عشق صحنه را خالی می کند و زندگی زناشویی فقط جنبه فیزیکی به خود گرفته وهمان طلاق عاطفی را منجر خواهد شد.

وقتی زنی به همسرش علاقه دارد اما به او برای حمایت از خود کمک نمی کند، در واقع به روابط زناشویی خود آسیب می رساند. مرد تنها زمانی در روابط زناشویی خود موفق ظاهر می شود که بتواند خواسته ها و نیازهای همسرش را برآورده سازد.

برای ایجاد دوستی در روابط زناشویی باید تعادلی میان استقلال و وابستگی ایجاد شود.

 همان طور که نیاز به همسرمان مبنای شوق و عشق و تداوم زندگی است، اما اگر به اندازه کافی استقلال و خود مختاری نداشته باشیم، در مواقعی که همسرمان چیزی ندارد که به ما بدهد و یا در مواقعی که بنابر دلایلی (که منطق خودش حکم می کند) نخواهد کاری را برای ما انجام دهد، احساس می کنیم در گرفتن آنچه به آن نیاز داریم، ناتوان هستیم. با قبول مسوولیت در قبال خود و با التیابم بخشیدن به خوشیتن، می توانیم در مواقعی که همسرمان نمی تواند کاری برای ما انجام دهد اقدامی برای خود صورت دهیم. از جمله این موارد می توان از وابستگی های افراطی مرد در تمامی زمینه ها نام برد. احساسات بیش از حد و زیاده روی، توقعات را بالا خواهد برد و این نیز پیش زمینه ای برای مشاجرات خانوادگی است.

 منبع : سایت تبیان :

       منبع : چهار دیواری- با تغییر


نوشته شده توسط : علی

نظرات دیگران [ نظر]


مناجات

پنج شنبه 88 تیر 25 ساعت 3:14 عصر

به نام خدا

 

همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز

 

چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست

 

خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود

 


گناه آید از بنده خاکسار
به امید عفو خداوندگار


کریما به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو کرده ایم

 

گدا چون کرم بیند و لطف و ناز

نگردد ز دنبال بخشنده باز

 

 

چو ما را به دنبال کردی عزیز
به عقبی همین چشم داریم نیز


عزیزی و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند زکس


خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل ّ گنه شرمسارم نکن


مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو به گر عقوبت برم


به گیتی نباشد بتر زین بدی
جفا بردن از دست همچون خودی


مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس


گرم بر سر افتد ز تو سایه ایی
سپهرم بود کمترین پایه ایی


اگر تاج بخشی سرافراز دم
تو بردار تا کس نیندازدم

سعدی

 

 

تندرست و پیروز و دلشاد باشید

در پناه بخشنده مهربان.


نوشته شده توسط : علی

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >