لاریجانی و جلیلی حماس را تهدید کردهاند !
نوشته شده توسط : علی
به گزارش عصر ایران (asriran.com) به نقل از آسوشیتدپرس، سناتور «بیل نلسون» در جلسه استماع سخنان هیلاری کلینتون، وزیر خارجه دولت اوباما، در کنگره مدعی شد: "دولت ایران به درخواست های متعدد برای در اختیار گذاشتن اطلاعاتی درباره محل کنونی لوینسون بی اعتنا بوده است."
این سناتور دموکرات از فلوریدا افزود: "هر بار تلاش آمریکا برای کسب اطلاع از این موضوع با بی توجهی ایران مواجه شده و ما «تصور می کنیم» که لوینسون از سوی دولت ایران در یک زندان مخفی نگهداری می شود."
براساس این گزارش رابرت لوینسون که در پی کسب اطلاعاتی برای یک مشتری شرکت امنیتی اش به ایران سفر کرده بود آخرین بار مارس 2007 در جزیره کیش مشاهده شد. از آن هنگام تاکنون تلاش ها برای یافتن این مامور سابق پلیس FBI بی نتیجه بوده است.
در همین حال هیلاری کلینتون در جریان سخنرانی خود در کنگره گفت: "ایران می تواند از طریق ارائه اطلاعاتی درباره لوینسون که تا سال 1998 به عنوان مامور FBI در نیویورک مشغول به کار بود روابط خود با آمریکا را بهبود دهد."
هیلاری با تکرار ادعای زندانی شدن لوینسون افزود: "از آنجا که این مرد فلوریدایی در زندان است یک فرصت استثنایی برای دولت ایران فراهم شده تا او را آزاد کرده و نشان دهد که یک نگرش جدید در ایران به وجود آمده است."
همسر لوینسون نیز اعلام کرد: وی اطلاعات تازه ای درباره شوهرش دریافت نکرده و در عین حال معتقد است که او همچنان زنده است.
به نوشته آسوشیتدپرس، وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد: "به تحت فشار قرار دادن ایران برای افزایش تلاش هایش در جهت همکاری و ارائه اطلاعات بیشتر درباره این پرونده ادامه خواهد داد."
این در حالی است که به نوشته AP، یک سخنگوی هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل برای توضیح درباره این پرونده در دسترس نبود.
نوشته شده توسط : علی
عصرایران- خبر این است: تعدادی از دانشجویان تحصن کننده در فرودگاه مهرآباد که خواستار اعزام به غزه بودند، در پایان تحصن خود، برای "اعدام انقلابی" حسنی مبارک، رییس جمهور مصر، یک میلیون دلار جایزه تعیین کردند.
چند روز بعد نیز اعلام کردند به دلیل "استقبال مردمی" از طرح "اعدام انقلابی مبارک"، مبلغ این جایزه را به یک و نیم میلیون دلار افزایش داده اند.
پیش از ورود به بحث، بی مناسبت نیست اظهارات سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در واکنش به تعیین جایزه برای قتل مبارک را یادآوری کنیم که در پاسخ به سوال خبرنگاری در این باره، ضمن اینکه این اقدام را مربوط به دولت ایران ندانست، اعلام داشت که نباید کارهایی صورت گیرد که در راستای وحدت کشورهای اسلامی و کمک به مردم مظلوم فلسطین نیست. (نقل به مضمون)
با این مقدمه، مشخص می شود که موضع جمهوری اسلامی ایران نیز حمایت از چنین حرکت های خودسرانه ای نیست.
گذشته از این، اگر بخواهیم این ماجرا را از زاویه دید بازتری نسبت به زوایه دید تحصن کنندگان بنگریم، درخواهیم یافت همانگونه که سخنگوی وزارت خارجه کشورمان نیز گفته است، چنین کارهایی مفید نیست و بالاتر از آن، زیان آور نیز محسوب می شود.
درست است که ما، حسنی مبارک را از جمله سران خیانت پیشه عرب می شماریم و هیچ علاقه ای هم به او نداریم و مهم تر از همه، او را همدست صهیونیست ها در قتل عام کودکان فلسطینی می دانیم اما فارغ از این دیدگاه ها، نباید فراموش کنیم که مبارک، رییس جمهور قانونی یک کشور عضو جامعه ملل است و این را دنیا به رسمیت می شناسد. لذا بدیهی است که تحریک به قتل یک رییس جمهور در دنیای امروز، چیزی جز یک رویکرد تروریستی توصیف نمی شود.
معنای این سخن آن است که تعیین کنندگان جایزه، با دست خود ، دستاویزی برای متهم کردن مردم ایران به حمایت از تروریسم ساخته اند و این در حالی است که این اقدام، نه موضع دولت ایران است و نه مردم ایران برغم مخالفت شان با سیاست های قاهره، از ترور حمایت می کنند.
جالب اینجاست که دعوت به ترور رییس جمهور مصر (که آن را "اعدام انقلابی" نامیده اند) در حالی است که تمام بهانه های اسراییل در حمله به غزه، در یک جمله خلاصه می شود: "می خواهیم تروریست ها را از بین ببریم." در چنین شرایطی، عقل سلیم حکم می کند که تلاش شود این بهانه از دست دشمن گرفته یا حداقل کمرنگ شود نه اینکه با چنین اقداماتی، به آنها بگوییم که اگر برای اثبات تروریست بودن ما، مدرک ندارید، ما خودمان زحمتش را می کشیم و با بوق و کرنا کردن اینکه به قاتل یک رییس جمهور پول می دهیم، این امکان را فراهم می سازیم که به راحتی تروریست خوانده شویم.
البته کسانی که متاسفانه به نام ملت ایران دست به چنین حرکت هایی می زنند، خود بهتر از هر کس دیگری می دانند که هیچ کس برای گرفتن جایزه نمی رود یک رییس جمهور را بکشد مگر آنکه انگیزه های اعتقادی یا سیاسی بسیار محکمی برای این کار داشته باشد که نمونه هایش را می توان در ماجرای انور سادات و نیز شلیک مرگبار "ایگل امیر" یهودی به اسحاق رابین سراغ گرفت.
گذشته از این، به فرض که کسی توانست از سیستم های امنیتی چند لایه رییس جمهور مصر عبور کند، او را بکشد و بگریزد! آن وقت، آقایان می خواهند در میان موج محکومیت های جهانی ترور یک رییس جمهور، برای قاتل مبارک مراسم بگیرند و جایزه اش را بشمرند و به او تحویل دهند؟!
تردیدی نیست که چنین حرکت هایی، به هیچ نتیجه ای نمی رسد جز اینکه این امکان را به مخالفان ایران می دهد که در رسانه های خود "پوسترهای دعوت به قتل مبارک" را نشان دهند و بگویند: دیدید گفتیم این ایرانی ها تروریست هستند؟!
و مگر نه این است که با چنین تحریکاتی در افکار عمومی جهان است که تهدیدات علیه کشورمان افزایش می یابد و امنیت ملی مان به خطر می افتد؟
ما، همانطور که پیشتر نیز گفتیم، دل خوشی از سران عرب و مخصوصا حسنی مبارک نداریم و آرزویمان این است که در سرزمین بزرگ مصر، یک حکمران صالح که از آرای واقعی مردم این کشور برخاسته باشد، حکومت کند ولی نمی توانیم نگرانی خود را از اقدامات گروهی خاص که متاسفانه حمایت نیز می شوند، پنهان کنیم، چه آنکه اگر روزی آمریکا بخواهد به ایران حمله کند، یکی از مهمترین بهانه هایش، حمایت ایران از تروریسم (!) است و آیا این افراد، با چنین اقداماتی، این "بهانه" را تقویت نمی کنند و از این رو، کارشان اقدام علیه امنیت ملی نیست؟
درست در روزی که جایزه قتل مبارک یک و نیم برابر شده، هیاتی از سوی حماس به مصر رفت تا با مردان مبارک مذاکره کند (نه اینکه مبارک را بکشد) در واقع ، در شرایطی که حتی حماس نیز داعیه کشتن مبارک را ندارد، در اینجا، عده ای گویا دوست دارند کاسه داغ تر از آش باشند!
بی گمان، برگزاری تحصن ها و تجمعات دانشجویی و مردمی علیه جنایات اسراییل در غزه، امری پسندیده و حتی ضروری است و از این منظر، اصل اقدام دانشجویان در تلاش برای رساندن صدای اعتراض مردم ایران به آنچه در غزه می گذرد، قابل تقدیر است اما حیف که چنان حرکت های خوبی با چنین اقداماتی عجیبی عجین می شود تا در نهایت بلندگوهای تبلیغاتی ضدایرانی هم از این تجمعات بی بهره نمانند.
... و سخن در این باب بسیار است اما عاقلان را اشارتی کافی.
نوشته شده توسط : علی
عصرایران - تا انتخابات دهم ریاست جمهوری ، تنها 147روز باقی است.
عصرایران ، به عنوان رسانه مستقلی که می کوشد فارغ از تمایلات جناحی ، به اطلاع رسانی در خصوص این رویداد مهم بپردازد ، در نظر دارد ، دیدگاه های کاندیداهای بالقوه و بالفعل انتخابات آتی و حامیان آنها را بالسویه منتشر نماید. روز گذشته ، یادداشت یکی از حامیان آقای کروبی در این بخش منتشر شد و امروز دلایل حامیان آقای میرحسین موسوی منتشر می شود و این رویه را درباره سایر کاندیداها ، اعم از اصلاح طلب ، اصولگرا و مستقل ، دنبال خواهد شد.
عصرایران، در راستای تضارب اندیشمندانه و مؤدبانه آرا، ضمن انتشار این یادداشت، اعلام می کند آماده است نقدهای وارده بر آن و نیز نوشتارهای متین طرفداران سایر کاندیداها را منتشر کند بی آنکه این مطالب، الزاما مواضع تحریریه عصرایران (که از معدود تحریریه های متکثر رسانه های ایران است) باشد.
در فرهنگ ایرانی، هر که با او صمیمی تر باشیم را با اسم کوچک صدایش می کنیم نه با نام خانوادگی و "میرحسین"، تنها سیاستمداری است که مردم، او را نه به "موسوی" که بیشتر به "میرحسین" می شناسندش.
***
در ماه های منتهی به انتخابات دوم خرداد 1376 که ریاست جمهوری اکبر هاشمی در پایان راه قرار داشت، نام میرحسین، پس از هشت سال بار دیگر بر سر زبان ها افتاد.
او، تا پیش از اصلاح قانون اساسی، نخست وزیر ایران بود ولی با حذف این پست، میرحسین نیز عملاً از رأس کابینه کنار رفت و به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام بسنده کرد.
او، برغم اقبال زیادی که جامعه به سویش داشت، کاندیدا نشد تا چهره کمتر شناخته شده ای (برای عموم) به نام سید محمد خاتمی کاندیدای جریان چپ شود، جریانی که با شعارهای خاتمی،بعدها به اصلاح طلب تغییر نام داد.
خاتمی در دوم خرداد، با 20 میلیون رای، در مقابل 7 میلیون رای ناطق نوری، برنده بلامنازع انتخابات شد و برای میرحسین حکم مشاور ارشد رییس جمهور را صادر کرد.
در دو انتخابات بعدی نیز تقاضاهای زیادی برای کاندیداتوری میرحسین مطرح شد اما او ترجیح داد به کارهای علمی و هنری اش ادامه دهد. این تصمیم، در انتخابات سال 1380، به ریاست جمهوری مجدد خاتمی انجامید ولی چهار سال بعد، عدم حضور میرحسین، باعث شد عرصه انتخابات به گونه ای صف بندی شود که در نهایت کسی پیروز میدان باشد که هیچ کس و از جمله میرحسین، انتظارش را نداشت: محمود احمدی نژاد.
اینک میرحسین، دو محصول متفاوت از عدم کاندیداتوری اش می بیند: "اولی خاتمی و دومی احمدی نژاد" و این، بزرگترین تفاوت نگرش او در این انتخابات با دوره های قبلی است.
به بیان ساده تر، اگر تا پیش از این، میرحسین تصور می کرد که با عدم حضورش، یک چهره اصلاح طلب رییس جمهور می شود، اینک با این ریسک مواجه است که اگر نیاید، امکان زیادی دارد احمدی نژاد، بار دیگر رییس جمهور شود و این، اتفاقی نیست که میرحسین بدان راضی باشد.
این، بسیار ارزشمند است که فردی با وجود داشتن شانس اول ریاست جمهوری، از آن چشم پوشی کند و عطای قدرت را به لقایش ببخشد.
می گویند میرحسین، "به روز" نیست، زیرا سالهاست که از عرصه اجرایی کشور کنار رفته و تا بخواهد با مسایل روز آشنا شود و به اوضاع تسلط یابد، هزینه های زیادی بر قوه مجریه و نهایتاً بر کشور تحمیل خواهد شد.
در پاسخ باید گفت که او، بر خلاف بسیاری از سیاست پیشگان، اهل هیاهو نبوده است و این، هرگز به معنای "به روز" بودنش نیست. او به عنوان وزیر امور خارجه اسبق ایران و نخست وزیر وقت کشور، فردی سیاسی است که همانند سایر سیاستمداران، مسایل کشور را از نزدیک دنبال می کند.
او همچنین پس از پایان دوره نخست وزیری اش، مشاور رییس جمهور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده و به عنوان یک استاد دانشگاه و چهره سیاسی، آن هم چهره ای که نسبت به سرنوشت کشور بی تفاوت نبوده است، همراه با موج تحولات پیش آمده و به امروز رسیده است.
اگر این نقد بر میرحسین وارد باشد، آنگاه درباره "خاتمی سال 76" چه باید گفت که رییس کتابخانه ملی بود و یا درباره "احمدی نژاد 80" که شهردار بوده است؟
این تحلیل، بیش از آنکه متوجه میرحسین باشد، نسبت ناروایی به مقام معظم رهبری را در بطن خود دارد و آن این است که ایشان علاقه ای برای کارکردن با کسی که روزگاری درباره برخی مسایل اجرایی با وی اختلاف داشته اند را ندارند.
این در حالی است که قضیه، کاملاً برعکس است و مقام معظم رهبری، با اعطای حکم عضویت میرحسین در مجمع تشخیص مصلحت نظام (آن هم بر اساس شخصیت حقیقی میرحسین) نشان دادند که او را یک دوست و یک نیروی مجرب و کارآزموده می دانند که آنقدر توانایی دارد که بتواند در تشخیص مصلحت نظام به کار آید و به کشور خدمت کند.
"قدردانی از دستاوردهای بزرگی که دولت خاتمی در طی این هشت سال داشته است، وظیفه ای صرفاً اخلاقی نیست تا از خدمات بی شائبه برادری مخلص و بی ادعا سپاسگزاری شده باشد، بلکه همچنین برای آن است تا آیندگان قدر آنچه با خون دل بسیار فراهم آمده است، بدانند و آن را به راحتی از دست ندهند."
براستی آیا جز یک اصلاح طلب که خاتمی را قبول داشته باشد، کس دیگری می تواند این چنین نگران دستاوردهای دولت اصلاحات باشد.
از این روی، می توان با ضریب اطمینان بالایی گفت که آمدن میرحسین احتمال پیروزی جبهه اصلاحات را بسیار تقویت می کند و گذشته از این، می توان امیدوار بود با حضور فردی چون میرحسین در رأس دولت اصلاحات، افراط ها و تفریط ها به حداقل برسد و جریان اصیل اصلاح طلبی در مدار اعتدال و وقار، به راه خود ادامه دهد.
سایت تحلیلی خبری عصر ایران
نوشته شده توسط : علی
نوشته شده توسط : علی